واکاوی بیانات امام خامنهای (مد ظله العالی) در 19 دی 1391
نظام سلطه، به سرکردگی آمریکا، با طراحی عملیات مخفی و بیثباتسازی علیه جمهوری اسلامی ایران، اجرای سناریوی هوشمند و چندمرحلهای «فشارـبیثباتیـمذاکره» را در دستور کار قرار داده که نقطهی کانونی آن انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه 1392 است. در این طراحی، از یک سو تلفیق مدلهای پیادهشده در کشورهای مختلف و ترمیم نقاط ضعف در فتنهی 88 مد نظر قرار گرفته است و از سوی دیگر، سعی میشود تا با ایجاد آشفتگی اقتصادی، ایجاد اعتراض و آشوب اجتماعی و سیاسی در بستر انتخابات کلید بخورد.
مقدمه
امام امت، حضرت آیتالله العظمی خامنهای، در بیانات 19 دی 1391، خواستار رصد و زیر نظر گرفتن حرکتها و اقدامات دشمن شدند و فرمودند: «...انسان با هوشیارى و زیرکى، حرکتهاى دشمن را تفرّس [دانستن به علامت و نشان] کند، زیر نظر بگیرد و هدفهاى دشمن را کشف کند؛ این خیلى مهم است. اگر شما در یک مبارزهى شخصى، در یک دفاع شخصى که در مقابل یک حریف قرار میگیرید، بتوانید حرکت او را پیشبینى کنید، هیچ ضربهاى نخواهید خورد. اگر حواستان پرت شد، غافل شدید، تمرکز را از دست دادید، به چیز دیگرى سرگرم شدید، نتوانستید پیشبینى کنید که او چه کار میخواهد بکند، حتماً ضربه میخورید. دشمن که نخوابیده، او بیدار است...»
در مطالعات راهبردی میتوان با بهرهگیری از روشهای آیندهاندیشی، همواره تصاویری از آینده ساخت که فرصتها، چالشها و تهدیدات خودی به صورت سهبعدی قابل مشاهده باشد. تصویرسازی از آینده، علاوه بر امکان پیشبینی اقدامات و اهداف دشمن، از ایجاد غافلگیری راهبردی جلوگیری مینماید.
آیندهنگری به مسئولین و دستگاههای ذیربط این امکان را میدهد تا با اتخاذ تمهیدات مناسب و لازم، علاوه بر پیشگیری از تهدیدات و مهار چالشها، حتی آنها را به فرصت تبدیل کنند. از همه مهمتر، ساخت تصاویری از فرصتها، چالشها و تهدیدات میتواند منجر به تدوین سناریوهای پیشدستانه شود و دشمن را وادار نماید تا در زمین تعیینشده از سوی خودی بازی کند و به این ترتیب، میتوان ارادهی مورد نظر را به او تحمیل کرد.
در این چارچوب، ابتدا سعی میشود با بهرهگیری از روشهای متداول، مانند سناریوسازی، شبیهسازی، نظریهی بازیها و... ابتدا سناریوی دشمن را فهم کرد و سپس با مدلسازی، چگونگی پیاده نمودن سناریو از سوی دشمن را نیز پیشبینی کرد.
در این نوشتار تلاش شده است تا با استفاده از روشهای آیندهاندیشی در مطالعات راهبردی، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در 19 دی 1391 واکاوی و فتنهی بزرگتر نظام سلطه تبیین و تحلیل گردد.
چرایی طراحی فتنهی بزرگتر
در بیان چرایی تدارک نظام سلطه برای ایجاد فتنهی بزرگتر، میتوان به دو موضوع بسیار حیاتی و اساسی اشاره داشت
- فرصتهای راهبردی پیش روی جمهوری اسلامی ایران
- چالشها و تهدیدات پیش روی ایالات متحدهی آمریکا
به عبارت دیگر، طراحی فتنهی بزرگتر، تلاش آمریکا و همپیمانان او برای تبدیل تهدید به فرصت از سوی سلطهگران ارزیابی میشود. ضمن آنکه دو موضوع مذکور در منازعهی بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده نقش بسیار تعیینکنندهای دارد و سطح بازیگری آنان را در مناسبات منطقهای و بینالمللی و هندسهی جدید جهانی تعیین مینماید.
در این راستا، «توماس پیکرنیگ»، معاون سابق وزارت امور خارجهی آمریکا، در بخشی از مصاحبهی خود با مؤسسهی «بگین سادات» از چرایی اقدامات سلطهگران رمزگشایی مینماید و اظهار میدارد: «اگرچه آمریکا به مدت چندین دهه، ابرقدرتی مهم در دنیا تلقی میشد، اما اکنون در حال افول به عنوان تنها یک بازیگر منطقه و جهان است.»
فرصتهای راهبردی پیش روی جمهوری اسلامی ایران در انتخابات 1392، که میتواند بازیگری ایران را در مناسبات منطقهای و بینالمللی متحول سازد، عبارتاند از:
1. تقویت روند تحکیم رابطهی امت و امام با ایستادگی و مقاومت بر گفتمان انقلاب اسلامی
2. تولید قدرت ملی و قدرت نرم ناشی از مشارکت مردم در انتخابات 92
3. بهرهگیری از قدرتهای تولیدشده برای عبور از پیچ تحریمها و فشارها
4. تقویت روند بیداری اسلامی و محور مقاومت اسلامی
5. ارتقای وضعیت جمهوری اسلامی ایران در شرایط پیچ تاریخی
6. ارتقای سطح بازیگری جمهوری اسلامی ایران در شکلگیری هندسهی جدید جهانی
چالشها و تهدیدات پیش روی ایالات متحدهی آمریکا و برخی همپیمانان او دلیل دیگری برای طراحی عملیات مخفی و بیثباتسازی علیه جمهوری اسلامی ایران است. در این ارتباط، مرکز مطالعات سیاستگذاری خاورمیانهی مؤسسهی بروکینگز، موسوم به سابان، در گزارشی با عنوان «کدام راه به سمت ایران؟» با صراحت به آخرین فرصت آمریکا اشاره مینماید و در بخشی از گزارش تصریح میکند:
«زمان به سرعت در حال گذر است و دورهی اوباما آخرین فرصت آمریکاست.»
همچنین سه گزارهی زیر نیز بیش از دیگر گزارهها، اضطرار و محدودیت زمانی را برای ایالات متحدهی آمریکا مشخص میسازد:
- حل مسائل آمریکا در جهان در گرو حل مسائل آمریکا در منطقه است.
- حل مسائل آمریکا در منطقه در گرو حل مسئلهی ایران است.
- آمریکا مجبور به حل مسئلهی خود با ایران در سریعترین زمان ممکن است.
بنابراین با توجه به دو موضوع ذکرشده، بدیهی است که سلطهگران تلاش کنند تا از یک سو فرصتهای جمهوری اسلامی را به تهدید تبدیل نمایند و از سوی دیگر، چالشها و تهدیدات خود را به فرصت مبدل سازند. این مهم را در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی (مد ظله العالی) در 19 دی 1391 میتوان مشاهده کرد. معظمله فرمودند: «دشمن متوجه انتخابات ماست. انتخاباتی که در خرداد آینده در پیش داریم از نظر ما مهم است، از نظر دشمن هم مهم است؛ حواسش به آن انتخابات است.»
پیشینهی تبدیل فرصت انتخابات به چالش و تهدید از سوی نظام سلطه
چنانچه نگاهی گذرا به برگزاری دورههای قبلی انتخابات در جمهوری اسلامی، به ویژه در دو دههی اخیر داشته باشیم، درمییابیم که دشمنان انقلاب اسلامی در بسیاری از دورهها نقش بسیار فعالی برای تبدیل فرصت به چالش و تهدید داشتهاند. از جملهی اینها میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
- سال 1376 (انتخابات ریاست جمهوری هفتم) تلاش برای نفوذ و استحاله جمهوری اسلامی ایران از طریق تجدیدنظرطلبان.
- سال 1378 (انتخابات مجلس ششم) تلاش جهت براندازی قانونی توسط تجدیدنظرطلبان.
- سال 1380 (انتخابات ریاست جمهوری هشتم) طراحی برای ایجاد حاکمیت دوگانه در نظام و ساختارشکنی.
- سال 1382 (انتخابات مجلس هفتم) تلاش در راستای ایجاد بحران مشارکت و عدم برگزاری انتخابات.
- سال 1384 (انتخابات ریاست جمهوری نهم) برنامهریزی به منظور ایجاد دوگانگی در سطوح عالی نظام.
- سال 1386 (انتخابات مجلس هشتم) تلاش در چارچوب مهار داخلی از طریق دوقطبی مجلس و دولت که منجر به ناکامی تجدیدنظرطلبان گردید.
- سال 1388 (انتخابات ریاست جمهوری دهم) طرحریزی برای کودتای مخملین و رنگین با تمسک به ادعای دروغین تقلب در انتخابات.
- سال 1390 (انتخابات مجلس نهم) تلاش به منظور تضعیف قدرت ملی و قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران از طریق تحریم انتخابات و ایجاد بحران مشارکت.
سناریوی هوشمند و چندمرحلهای نظام سلطه
سناریوی هوشمند و چندمرحلهای نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی حلقهی فزایندهای از فشارهای دیپلماتیک، اقتصادی و جنگ روانی و بیثباتی اجتماعی، سیاسی و امنیتی برای وادار ساختن ایران به مذاکره با آمریکاست. این سناریو، بر اساس پیشنهادات مرکز سابان، در گزارش «کدام راه به سمت ایران؟» طراحی شده است. در گزارش مذکور، از میان پیشنهادهای ارائهشده (دو گزینهی دیپلماتیک، سه گزینهی نظامی، یک گزینهی بازدارندگی از طریق تهدید، سه گزینهی تغییر حکومت)، با صراحت خواستار استفادهی مقامات کاخ سفید از همهی گزینهها شده است. نمودار زیر سناریوی هوشمند فشارـبیثباتی برای مذاکره را ترسیم مینماید.
همافزایی فشارهای چندلایهای دیپلماتیک، اقتصادی و جنگ روانی و بیثباتی اجتماعی، سیاسی و امنیتی، پارادایم جدیدی است که به صورت هوشمندانه در دستور کار سلطهگران علیه جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است. در این ارتباط، «آلن بن» در سرمقالهی المانیتور 23 دسامبر 2012 (دیماه 1391) مینویسد: «...مشاهدهی پیشرفتهای ایران موجب شد برخی در نیروهای دفاعی، پارادایم جدیدی را مطرح کنند که به جای تواناییهای فیزیکی، بر انگیزههای ایران تمرکز میکند. در واقع... این پارادایم، با اذعان به اینکه اعمال تحریمهای جامعهی بینالمللی علیه ایران نقطهی شروع فشار بر حکومت این کشور است، خواستار تشدید فشار بینالمللی از طریق تحریمهای بیشتر در کنار فعالیتهای مخفی علیه حکومت آیتاللهها در ایران است. با توجه به احتمال روزافزون وقوع بهار عربی در خیابانهای تهران، ترکیب فشار سیاسی و اقتصادی میتواند آیتاللهها را به بازنگری در برنامهی هستهای متقاعد کند.»
از منظر آمریکا و همپیمانان او، همافزایی حلقهی فزایندهی فشارـبیثباتی میبایست در نقطهی کانونی انتخابات 1392 منتج به نتایج زیر گردد:
- وادار شدن مسئولین جمهوری اسلامی ایران به محاسبهی مجدد و اشتباه محاسباتی
- ایجاد تغییر نگرش در جامعه نسبت به گفتمان مسلط (گفتمان انقلاب اسلامی امام و رهبری)
- ایجاد رویگردانی اجتماعی و احیاناً کاهش مشارکت در انتخابات
- بیثباتسازی اجتماعی، سیاسی و امنیتی و ایجاد مخاطره برای امنیت ملی
- وادار ساختن جمهوری اسلامی ایران به مذاکره با آمریکا به عنوان تنها راه برونرفت
در نمودار زیر همافزایی حلقهی فزایندهی فشارـبیثباتی مطابق با زمان ترسیم شده است.
در سناریوی طراحیشده از سوی نظام سلطه، حلقهی فشار، به دلیل عینیتیافتگی، بیش از این نیاز به توضیح ندارد. لیکن حلقهی بیثباتسازی اجتماعی، سیاسی و امنیتی از طریق عملیات مخفی میبایست به درستی تبیین و تحلیل گردد؛ چرا که نقطهی کانونی عملیات مخفی و بیثباتسازی دقیقاً انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در خردادماه 1392 را نشانه گرفته است.
در این میان، نگاهی گذرا و مختصر به پیشینهی عملیات مخفی و بیثباتسازی علیه جمهوری اسلامی ایران کمک شایانی به تبیین و تحلیل اقدامات طراحیشدهی سلطهگران در انتخابات 1392 مینماید.
صرف نظر از کودتای 28 مرداد و حوادث پس از آن، پیشینهی عملیات مخفی و بیثباتسازی ایران توسط آمریکا به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و روزهای آخر رژیم منحوس و وابستهی پهلوی بازمیگردد که «ژنرال هایزر» با قصد طراحی و اجرای کودتا وارد تهران شد و البته به دلیل سقوط رژیم شاهنشاهی، این اقدام وی عقیم ماند. پس از آن، طراحی کودتاهای متعدد، غائلهآفرینی و تلاش برای تجزیهی ایران (گنبد و ترکمنصحرا، کردستان، سیستان و بلوچستان، خوزستان و...)، حمایت از اقدامات تروریستی گروهکهای ضدانقلاب، به ویژه منافقین و... تنها بخشی از پیشینهی عملیات مخفی و بیثباتسازی ایران توسط آمریکا و همپیمانان آن به شمار میرود.
در این میان، فتنهی 88، به دلیل پیچیدگی و مخاطراتی که برای کشور ایجاد کرد، از اهمیت بیشتری برخوردار بود. بنا بر استناد به منابع غربی، مقامات کاخ سفید از سال 1386، یعنی دو سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال 1388، با طراحی عملیات مخفی سعی نمودند با بیثباتسازی محیط داخلی ایران، به ساختارشکنی مبادرت ورزند.
در این رابطه، روزنامهی دیلیتلگراف چاپ لندن، در ماه می 2007 (اوایل سال 1386)، به نقل از «جان بولتون»، سفیر اسبق آمریکا در سازمان ملل متحد، اذعان کرد: «جان بولتون فاش کرد که حملهی آمریکا به ایران گزینهی آخری است که پس از شکست تحریمهای اقتصادی و تلاش برای ایجاد یک انقلاب [مخملین] در ایران وجود دارد.»
همچنین نشریهی کانترپانچ در ماه می 2008 (اوایل سال 1387) اعلام کرد: «بوش سند مخفی را امضا کرده است که به مأمورین آمریکایی اجازهی یک حرکت تهاجمی و مخفی علیه رژیم ایران را میداد؛ به طوری که با مقایسهی محتوای این دستور با موارد مشابه، چنین حرکتی در حوزهی خود بیسابقه محسوب میشود.»
در همین رابطه «سیمور هرش»، نویسندهی بسیار معروف آمریکایی، در ژوئن 2008 (تابستان 1387) طی مقالهای در نشریهی نیویورکر نوشت: «سال گذشته [2007] کنگرهی آمریکا با درخواست بوش برای حمایت مالی از یک عملیات مخفی علیه ایران موافقت کرد. این عملیات، که به عنوان یک حکم ریاست جمهوری امضا شده است، برای بیثباتسازی رهبری ایران طراحی شده است. تلاش برای تضعیف دولت ایران از طریق کار بر روی گروههای مخالف و ارائهی پول به آنها به منظور تغییر رژیم در ایران از جمله اقدامات تصویبشده در دستور بوش بود.»
عملیات مخفی و بیثباتسازی در انتخابات 1392
عملیات مخفی و بیثباتسازی جمهوری اسلامی ایران، قبل، حین و بعد از انتخابات شامل همافزایی سه گزارهی زیر است:
1. تلاش برای ایجاد اعتراض و آشوب اجتماعی
2. احیا و بازتولید جنبش سیاسی
3. اجرای اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی
اجرای عملیات سهگانهی فوق با انگارهی تأثیرگذاری فشارهای اقتصادی به نارضایتی و رویگردانی اجتماعی و سپس احیای جنبش سیاسی در دستور کار عناصر ضدانقلاب وابسته به سرویسهای اطلاعاتی قرار گرفته است. در این میان، اجرای اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی به مثابهی حلقهی کاتالیزور (تسریعکننده) نقاط داغ و هیجانزایی را به وجود خواهد آورد که از یک سو میبایست درهمآمیختگی امواج اعتراضات اجتماعی و سیاسی را کلید بزند و از سوی دیگر، میبایست تمرکز ایران را به هم بریزد.
بر این اساس، «برژینسکی»، مشاور امنیت ملی کارتر، اخیراً با ارائهی طرح چهارگانهای برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران، بر عملیات مخفی و بیثباتسازی ایران تأکید کرده است.
با نزدیک شدن به انتخابات خردادماه 1392، غربیها تدریجاً اهداف و برنامهریزی خود را برای بیثباتسازی محیط داخلی ایران آشکار میسازند و در این رابطه، «برنارد کوشنر»، وزیر خارجهی سابق فرانسه، در مصاحبه با شبکهی العربیه (در دیماه 1391) صراحتاً اظهار میدارد: «امیدوارم انتخابات ریاست جمهوری سال آیندهی ایران، زمینهساز سرنگونی نظام ایران شود.»
همچنین روزنامهی صهیونیستی معاریو به نقل از «دنی آیالون»، معاون وزارت خارجهی رژیم صهیونیستی، نوشت: «انتخابات آیندهی ایران سلسلهای از ناآرامیها و اغتشاشات را به دنبال خواهد داشت که از سال 88 گستردهتر خواهد بود.»
در همین چارچوب، اتصال حلقهی ضدانقلاب به عملیات مخفی و بیثباتسازی محیط داخلی ایران نیز با مواضع اخیر یکی از سرکردگان گروهک تروریستی منافقین وضوح بیشتری مییابد. به تازگی «مریم غجر عضدانلو» (مریم رجوی)، با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری در ایران، اعلام کرده است: «سال 2013 زمان زدن ضربهی نهایی به ایران است، زیرا وضعیت ایران ملتهب است.»
تلاش برای ایجاد اعتراض و آشوبهای اجتماعی[1]
مهندسی اعتراضات اجتماعی از طریق اعمال فشارهای اقتصادی، بخشی از عملیات مخفی و بیثباتسازی ایران است که چندی قبل روزنامهی آمریکایی واشنگتنپست، به نقل از یک مقام رسمی ارشد آمریکا، آن را افشا نمود و نوشت: «هدف این تحریمها ایجاد نفرت و نارضایتی در خیابانهای ایران است.»
در این ارتباط «شرمن»، نمایندهی دمکرات کنگرهی آمریکا، در مصاحبهای با بیبیسی (14 مرداد 1391) با صراحت اعلام میدارد: «ما مایل به سقوط رژیم ایران به شکل سقوط شاه با حضور میلیونی مردم در خیابانهای تهران هستیم و این سناریویی است که تحریمها قصد به وجود آوردنش را دارد.»
پیش از این نیز «ریتکیه»، یکی از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا، در نشست مؤسسهی بروکینگز اظهار داشت: «موج ناآرامیها در منطقه میتواند نشئتگرفته از ایران باشد، اما باید تمام تلاش خود را به کار گیریم تا چنین ناآرامیهایی در ایران نیز رخنه کند... جامعهی مدنی ایران از بخشهای مختلفی تشکیل شده که میتوان روی آنها سرمایهگذاری کرد؛ از جمله سندیکاهای کارگری، انجمنهای جوانان، روحانیون مخالف، معترضان لیبرال و دانشگاهیان که همهی اینها ظرفیت مناسبی برای ایجاد ناآرامی دارند.»
در طراحی جدید «عملیات مخفی و بیثباتسازی» علیه جمهوری اسلامی ایران دو نکتهی مهم و اساسی قابل تأمل است؛ یکی تغییر الگوی اعتراضات در نقطهی عزیمت و دیگری تلاش برای اتصال اعتراضات در پیرامون و مرکز به یکدیگر. در واقع دو موضوع مذکور مؤید تلاش سلطهگران برای برطرف ساختن نقاط ضعف عملیات مخفی و بیثباتسازی در فتنهی 88 است.
در این راستا، بیبیسی فارسی به نقل از «حسین باستانی» (9 مرداد 1391) اعلام نمود: «افزایش فشارهای اقتصادی باعث تغییر در الگوی حرکتهای اعتراضی در ایران میشود. ممکن است به جای معترضان سیاسی بعد از انتخابات، که از قشر متوسط بودند، معترضان اقتصادی از طبقات پایین به میدان بیایند.»
احیا و بازتولید جنبش سیاسی
بخش دوم عملیات مخفی و بیثباتسازی علیه جمهوری اسلامی ایران به سرمایهگذاری برای احیا و بازتولید ظرفیت جنبش سیاسی اختصاص دارد. ویروسزدایی از فضای سیاسی و عمومی کشور، پس از فتنهی 88، ظرفیت ایجاد جنبش سیاسی علیه نظام را به حداقل رساند. بر این اساس، به کما رفتن ظرفیت جنبش سیاسی علیه نظام یکی از دشواریهای قدرتهای سلطهگر برای دور جدید بیثباتسازی محیط داخلی ایران است. در این میان، اگرچه تلاش میکنند با تغییر الگوی اعتراضات در نقطهی عزیمت (از فاز سیاسی به فاز اجتماعی) بخشی از مشکل پیش روی خود را مرتفع سازند، اما پرواضح است که احیا و بازتولید جنبش سیاسی نیازمند محرکهایی است تا این ظرفیت را از حالت کما خارج کند و آن را آمادهی نقشآفرینی در فتنهی آینده نماید.
بنابراین وارد ساختن محرکهایی به فضای سیاسی و عمومی کشور در چارچوب تلاش برای احیا و بازتولید ظرفیت جنبش سیاسی ارزیابی میگردد. این مهم در محورهای زیر قابل بررسی و تحلیل است:
1. طرح کلیدواژهی «انتخابات آزاد»
«انتخابات آزاد» یکی از کلیدواژههایی است که در یک فاصلهی زمانی کوتاه به یکباره در فضای سیاسی و عمومی کشور منتشر و منعکس شد. کلیدواژهی مذکور در واقع وارد ساختن یکی از محرکهای اثربخش برای احیا و بازتولید جنبش سیاسی علیه نظام در آستانهی انتخابات خردادماه 1392 است. کلیدواژهی انتخابات آزاد اولین بار توسط مقامات و رسانههای غربی مطرح شد و سپس توسط عناصر ضدانقلاب بازنشر یافت و از آن پس توسط فتنهگران در فضای سیاسی کشور عمومیت یافت.
2. تشکیک در سلامت انتخابات
آحاد جامعه انتخاب را حق خود میدانند. از این رو، تشکیک در سلامت انتخابات به نوعی تزریق احساس محرومیت به افراد جامعه محسوب میگردد. بدیهی است در چنین شرایطی، پاسخ افراد به این محرک بعضاً در قالب دلسردی و عدم مشارکت در انتخابات و یا نارضایتی و اعتراض به روند و نتایج انتخابات تبلور مییابد. بر این اساس، زیر سؤال بردن روند انتخابات و ایجاد تشکیکی در سلامت آن، از طریق کاربرد کلیدواژههایی همچون انتخابات مهندسیشده، ناظر بر تزریق محرک دیگری برای احیا و بازتولید ظرفیت جنبش سیاسی است.
3. سیاه نمایی و بحراننمایی
سیاهنمایی و بحران نمایی از وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... در کشور هدف، بخشی از سناریوی پیچیدهی جنگ روانی علیه حاکمیت کشور هدف (آماج) است. این اقدام از یک سو نیروهای مخالف سیاسی (اپوزیسیون) را در شرایط فعال قرار میدهد و از سوی دیگر، منجر به اقبال عمومی به آنان میگردد. دو روند مذکور در همافزایی با یکدیگر منجر به شکلگیری یا بازتولید جنبش سیاسی علیه یک حاکمیت میشود.
4. مطالبهگری نسبت به حاکمیت
پوشش دادن به نقاط ضعف نیروهای مخالف سیاسی و قرار دادن آنان در شرایط پیشرو (آوانگارد) نسبت به حاکمیت کشور آماج، بخشی از عملیات مخفی و بیثباتسازی است. این مهم از طریق مطالبهگری نیروهای مخالف نسبت به نظام حاکم محقق میگردد.
از سوی دیگر، این امر طرح مطالبات و زمینههای شکلگیری رفتار جمعی و ایجاد مطالبهی عمومی را به وجود میآورد و جنبش سیاسی را در مسیر احیا و بازتولید قرار میدهد.
5. اعتراض به احراز صلاحیتها
6. اعتراض به نتایج انتخابات
با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات، رفتار اجتماعی هیجانیتر میشود و قطببندیهای دو یا چندگانه در جامعه شکل میگیرد. در این میان، نحوه و نتایج احراز صلاحیتها و همچنین اعلام نتیجهی انتخابات، محرکهای متعددی مانند «انتخابات غیررقابتی»، «تخلف و تقلب» و... را تولید میکنند که هر کدام از آنها برای احیا یا بازتولید جنبش سیاسی مؤثر خواهد بود. در این ارتباط، محرکهای ایجاد جنبش اعتراضی در مدل انقلابهای رنگین و مخملین (یوگسلاوی و چکسلواکی سابق، گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و فتنهی 88) شاهد مثال بسیار گویا و قابل تأملی است.
اجرای اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی
سومین بخش از عملیات مخفی و بیثباتسازی (فتنهی بزرگتر) در انتخابات 92 اجرای اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی است. قرائن و شواهد موجود و همچنین توجه به پیشینهی اقدامات ضدامنیتی در سه دههی گذشته، وقوع گزارههای زیر را محتمل نشان میدهد.
1. وقوع خرابکاریهای مهندسیشده
2. انجام ترور و قتلهای فتنهگون
3. بهرهگیری از گسلهای قومیـفرقهای برای بیثبات ساختن برخی مناطق کشور
4. تلاش برای بیثباتسازی رهبری
5. اقدامات سایبری
این بخش از سناریو، که فوقالعاده پیچیده و خطرناک خواهد بود، هیجان و التهاب بسیار کاذبی را به فضای اجتماعی و سیاسی کشور تزریق مینماید که میتواند تبعات زیر را به دنبال داشته باشد:
· ایجاد بیتعادلی روانی در افکار عمومی و قطببندی نمودن جامعه
· امکان جابهجایی افکار عمومی و عملیاتی ساختن عملیات فریب در جامعه
· شتاب بخشیدن به روند تکوین اعتراض و آشوب اجتماعی و احیای جنبش سیاسی
· ایجاد همافزایی بین بخش اجتماعی و سیاسی بیثباتسازی
· بر هم زدن تمرکز مسئولین و دستگاههای سیاسی و امنیتی کشور
· ایجاد شرایط دست برتر برای جریانهای سیاسی مخالف و معاند
در این ارتباط، مداقه و بررسی پیشینهی اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی، به درک و فهم این بخش از عملیات مخفی و بیثباتسازی کمک شایانی خواهد نمود.
یکی از گویاترین شاهدهای مثال برای خرابکاری مهندسیشده واقعهی کوی دانشگاه در سال 1378 است. این اقدام از یک طرف راهبرد فشار از پایین و چانهزنی از بالا را برای تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم اثربخش میساخت و از طرف دیگر، با ایجاد بیتعادلی روانی در جامعه و جابهجایی افکار عمومی، روند تکوین اعتراض و آشوب سیاسی و اجتماعی را به جلو پرتاب مینمود. طراحان این اقدام مهندسیشدهی ضدامنیتی در ادامه تلاش نمودند با قداستشکنی علیه ارزشهای الهی نظام، آشوب سیاسیـاجتماعی را به سمت براندازی سوق دهند.
در خصوص پیشینهی ترورها و قتلهای فتنهگون نیز میتوان به وقوع قتلهای زنجیرهای و ترور «سعید حجاریان» اشاره نمود. متهم نمودن سران و بخشهایی از نظام به ارتکاب ترور و قتلها، ایجاد برانگیختگی و شرایط دست برتر برای تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم در برابر نظام و وادار نمودن آنان به عبور از چارچوبها و ساختار نظام، بخشی از اهداف تعبیهشده در وقوع ترور و قتلهای فتنهگون در سال 1377 بود.
ضمن آنکه طراحان اقدامات ضدامنیتی مذکور، ایجاد بیتعادلی روانی در افکار عمومی و قطببندی نمودن جامعه به اصلاحطلب ـ خشونتطلب را به انتظار نشسته بودند.
در سالهای پایانی دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد، همزمان با اجرایی نمودن اقدامات ضدامنیتی مذکور، بهرهگیری از گسلهای قومیـفرقهای نیز در دستور کار طراحان عملیات مخفی و بیثباتسازی قرار گرفت که چالشهای امنیتی را در برخی مناطق به وجود آورد.
در بررسی پیشینهی تلاشهای بیثباتسازی رهبری، میتوان به پروژههای موسوم به «نوارسازان» در اواخر دههی هفتاد اشاره داشت. تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم، در طی آن سالها، با عملیاتی نمودن سناریوهای تخریبی دروغین، که به «پروژهی نوارسازان» معروف شد، از یک سو تلاش نمودند خطکشی و قطببندی اصلاحطلبـخشونتطلب را در جامعه پیادهسازی نمایند و از سوی دیگر، نسبتهای ناروایی را به جایگاه الهی ولایت فقیه و رهبر معظم انقلاب اسلامی وارد سازند.
جدا از پروژههای نوارسازان، عناصر ضدانقلاب و تجدیدنظرطلب در ماجرای قتلهای زنجیرهای و واقعهی کوی دانشگاه نیز سعی کردند این دو موضوع را به رهبری نسبت دهند؛ تا جایی که امام خامنهای (مد ظله العالی) برای دفاع از جایگاه الهی ولایت فقیه و تنویر افکار عمومی از نماز جمعه استعانت گرفتند.
در حوادث فتنهی 88 نیز شاهد بخش دیگری از اقدامات سلطهگران، گروههای ضدانقلاب و فتنهگران برای بیثباتسازی رهبری بودیم که از جملهی آنها میتوان به جعل سند برای مهندسی انتخابات از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی اشاره کرد.
بنابراین با توجه به توضیحات پیشگفته، میتوان عملیات مخفی و بیثباتسازی نظام سلطه برای انتخابات 1392 را در نمودار زیر ترسیم نمود:
شاید به دلیل این طراحی سلطهگران است که امام خامنهای (مد ظله العالی)، پنج ماه ماندهبه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، آحاد امت را نسبت به توطئهی طراحیشده آگاه ساختند. معظمله در بخشی از بیاناتشان در دیدار با مردم قم (19 دی 1391) فرمودند: «یکی از راهها هم این است که سعی کنند در ایام انتخابات سر مردم را به یک چیز دیگری گرم کنند؛ یک حادثهای پیش بیاورند، یک ماجرایی درست کنند؛ یک ماجرای سیاسی، یک ماجرای اقتصادی، یک ماجرای امنیتی. البته این هم جزء نقشههای دشمن است.»
مدلهای بیثباتسازی معطوف به انتخابات در کشورهای هدف
در بررسی مدلهای بیثباتسازی معطوف به انتخابات در کشورهای هدف (آماج) تا کنون سه مدل از سوی نظام سلطه طراحی و اجرایی شده است:
1. مدل روسیه (2011)
2. مدل پاکستان (2007) و لبنان (2005)
3. مدل انقلابهای رنگی (1989 تا 2005) و فتنهی 1388
اساساً هر انتخابات سه مرحله را در بر میگیرد که عبارتاند از: «قبل از انتخابات و رأیگیری»، شکلگیری فضای انتخاباتی و افکار عمومی یا همان مرحلهی «حین انتخابات» و رأیگیری و اعلام نتایج انتخابات یا مرحلهی «پس از انتخابات».
با این توضیحات به نظر میرسد مدلهای سهگانهی عملیاتیشده توسط آمریکا برای بیثباتسازی معطوف به انتخابات علیه کشورهای هدف تا کنون، هر سه مرحله را در بر گرفته و آزموده است.